کد مطلب:154191 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:154

حرملة بن کاهل اسدی
در ضبط آن حرملة بن كاهن نیز گفته اند و عقیده برخی آن است كه صحیحش بانون است نه لام، در هر حال حرمله در كربلا جنایتهای بزرگی انجام داده است از جمله به نقل ابی محنف كه حضرت علی اصغر را او شهید كرده است [1] .

ولی طبری گوید او را هانی بن ثبیت حضرمی شهید كرد، و حرمله عبدالله بن حسن را شهید كرد. [2] و در جای دیگر گوید: حرمله مردی از خاندان حسین را كشته است. [3] .

منهال بن عمرو گوید: در بازگشت از مكه معظمه در مدینه خدمت امام سجاد حضرت زین العابدین علی بن الحسین علیهماالسلام شرفیاب شدم، امام فرمود: منهال حرمله چه شد؟ گفتم وقتیكه از كوفه بیرون آمدم زنده بود، امام دو دست را به سوی آسمان بلند كرد و فرمود: اللهم اذقه حر الحدید، اللهم اذقه حر الحدید، اللهم اذقه حر النار! دوبار فرمود: خدایا گداز آهن را بر او بچشان و یك بار فرمود: خدایا حرارت آتش را به او بچشان!

مدینه را ترك گفته و وارد كوفه شدم، ورود من مقارن با خروج مختار بود، و او قبلا با من دوست بود، پس از برگزار كردن دید و بازدید سوار شده و برای دیدن مختار به منزلش رفتم در بیرون منزل با او برخورد كردم.

مختار گفت: منهال از وقتیكه حكومت كوفه در اختیار ما است بدیدن ما نیامدی و تبریك نگفتی و ما را كمك نكردی؟ گفتم: در این مدت در مكه بودم و همین اكنون


آمده ام، كه با هم به صحبت پرداخته و براه ادامه دادیم تا به كناسه كوفه رسیدیم، مختار در آن جا توقف كرد مثل اینكه انتظار كسی را می برد، طولی نكشید كه جمعی دوان دوان آمدند و گفتند: البشاره كه حرملة بن كاهل دستگیر شد.

چون حرمله را آوردند مختار گفت: الحمدالله كه مرا بر تو مسلط گردانید، جلاد را خواست، او را فرمان داد: دستهای حرمله را قطع كند؟ دستهایش را برید، سپس گفت: پاهایش را نیز قطع كن؟ پاهایش را نیز برید، پس از آن گفت آتش بیاورید، دسته های نی آوردند و آتش زدند و او را كه هنوز زنده بود در آتش افكندند.

منهال گوید: فرمایش امام سجاد بخاطرم افتاد بی اختیار گفتم: سبحان الله، مختار گفت: تسبیح خدا همه وقت خوب است اما مثل این كه این بار از روی تعجب بود؟

گفتم: امیر در بازگشت از مكه نزد علی بن الحسین علیهماالسلام رفتم از حال حرمله پرسید، گفتم زنده است دست به دعا برداشت و فرمود: اللهم اذقه حر الحدید، اللهم اذقه حر الحدید، اللهم اذقه حر النار، و چون دعای امام را به دست شما مستجاب شده دیدم تعجب نموده و این جمله بر زبانم جاری شد.

مختار گفت: راستی از علی بن الحسین علیهماالسلام شنیدی؟ بخدا شنیدم كه این چنین دعا كرد، مختار به سجده افتاد و سجده طولانی انجام داد سپس برخاست و سوار شد برگشتیم و چون جلو منزلم رسیدیم گفتم: امیر اگر صلاح بداند خانه مرا مزین كرده و افتخاری بما بدهد در خانه ما غذا تناول فرمائید؟ گفت: منهال؛ تو خود مرا خبردادی كه علی بن الحسین چهار دعا كرد كه به دست من مستجاب شده و اكنون مرا به غذا دعوت می كنی امروز بشكرانه این سعادت كه دعای امام به دست من مستجاب شده روزه ام [4] .


[1] ابصار العين في انصار الحسين 25.

[2] طبري 387:7.

[3] طبري 678:8.

[4] بحار 332:45.